دوستان عزیز اینک دومین داستان مثنوی را که طوطی و بازر گان بود باهم خواندیم وحالا به نکات این داستان می پردازیم.
در این داستان مولانا می خواهند قیاسهای نا روا را که به نتایج نادر ست می انجامد به چالش بکشد.چنانکه وقتی در اثر ضربه چوب موی سر طوطی ریخت دیگر با مشتریان حرف نمی زد گوئی لال شده است تا اینکه یک روز درویشی طاس وبی مو از جلو مغازه رد می شد طوطی با دیدن کله بی موی درویش زبانش باز شد وبه گفتار آمد. وخطاب به درویش کچل گفت :مگه توهم شیشه روغن را ریخته ای .از این سخن طوطی همه خندیدند .علت خنده آن بود که طوطی به اندازه توانایی خودش مسئله را درک می کرد و نتیجه می گرفت.
بدون شک در دنیای ما آدمها هم چنین است یک عده مردم بدون توجه به نا رسائی فهم خود در مسائل مهم مثل طوطی به نتیجه می رسند و همان نتیجه را عین صواب می دانند .این چنین آدمهایی نمی دانند که که طوطی صفت با یک قیاس ابتدایی به نتیجه رسیده اند در حالی که مسئله بسیار پیچیده تر از آن است
بعد ملانا خطاب به کسانی که خودرا با انبیا و اولیا هم سطح مدانستند می گوید.
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه باشد در نوشتن شیر شیر
در این بیت با توجه به صورت ظاهر دو کلمه شیر که یکی هستند اما در معنا یکی نیستند چون شیر اول همان حیوان درنده که در جنگل زندگی می کند می باشد وشیر دوم همان شیری است که نوزاد از سینه مادر میخورد.مولوی هم می گوید به ظاهر قضیه نگاه نکنید چون ظاهر گمراه کننده است.مثل همین دو کلمه که ظاهرشان هیچ تفاوتی ندارند.اما در معنا بسیا متفاوت هستند.
در نتیجه گر چه انسانها از نظر ظاهر شبیه هم هستند اما از نظر ارزش. منش علم و سایر خصوصیات بسیار متفاوت هستند. ملانادر ادامه برای نشان دادن تفاوتهای باطنی مثالهی مختلفی زده استو از جمله:
هر دو گون زنبور خوردند از محل
لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل
هر دو گون آهو گیا خوردند و آب
زین یکی سرگین شدوزآن مشک ناب
هر دو نی خوردند از یک آبخور
این یکی خالی و آن دیگر شکر
البته صد ها مثال دیگر می توان زد که در ظاهر شبیه هم هستند اما در باطن بسیار متفاوتند.
پس از این بخش چنین نتیجه می گیریم که:به ظاهر قضاوت نکنیم وتفاوتهارا درک وقبول کنیم.
نظرات شما عزیزان:
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
سپیگان و آدرس sales.LXB.ir تبادل لینک نمایید